بزرگترین مشکل جهان اسلام و مسلمین

ساخت وبلاگ
سال‌هاست که عده‌ای به نام اسلام، خون مسلمانان زیادی را می‌ریزند و موجی از هراس و وحشت از اسلام را در دل‌های غیر مسلمان به وجود آورده‌اند
 
 

دین مبین اسلام بدین منظور ظهور کرد تا مردم را ازتاریکی‌های جهالت و نادانی به نور پروردگار جهانیان رهنمون سازد و شارع، تحقق این منظور را در ایمان آوردن به خداوند، فرشتگان، کتاب‌های آسمانی، پیامبران، روز رستاخیز و ایمان به قدر خیر و شر آن قرار داده است. هم‌چنین خداوند متعال برای متمایز ساختن کافر از مسلمان، نشانه‌ای ظاهری که همان گواهی دادن به این‌که معبود به‌حقی جز خداوند نیست و محمد(ص) فرستاده اوست در نظر گرفته است، بر همین اساس، معیار صریح جدا کننده اسلام از کفر همین دو شهادت است. پس هر کس به این عقاید که درحقیقت اصول و مبانی اسلام می‌باشند و به احکام حلال و حرام مبتنی بر آن‌ها ایمان نداشته باشد یا این‌که با تکیه بر عقل خود چیزی را که خداوند حرام دانسته واجب بداند یا چیزی که خداوند آن را حرام دانسته حلال نماید کافر می‌گردد و در دنیا، احکام مسلمانان بر او صادق و جاری نمی‌شود، امّا تعیین سرنوشت نهایی او در عالم آخرت ـ یعنی جاودانگی در آتش جهنم ـ می‌بایست که عدم ایمان وی ناشی از خودخواهی و عناد و انکار این عقاید پس از اطلاع و تبلیغ آن‌ها به او باشد. خداوند متعال‌می‌فرماید:«ستمگرانه و مستکبرانه معجزات را انکار کردند هرچند که در دل بدان‌ها یقین و اطمینان داشتند».[1] و نیز می‌فرماید: «این قرآن بر من نازل شده تا شما را و تمام کسانی را که این قرآن بدان‌ها می‌رسد بیم دهم».
جهان اسلام و فتنه تکفیر
یکی از دردناک‌ترین مسائلی که امروز جهان اسلام با آن روبه‌‌رو‌ست فتنه تکفیر است. این غده بدخیم که به تصویر منفی از اسلام دامن‌زده وجنایت‌های بی‌شماری را در سوریه، عراق، پاکستان و کشورهای دیگر مرتکب شده است؛ اقداماتی که برخی از آن‌ها در قیاس با فجایع بودائیان در قبال مسلمانان میانمار به مراتب شرم‌آورتر است. در این جنایت‌ها، مردم بی‌دفاع در کوچه و بازار و محل کار به‌خاک و خون کشیده شده و یا به طرز وحشیانه‌ای سر بریده می‌شوند. جنایت‌های گسترده این فرقه تکفیری در حق مسلمانان بی دفاع، اعم از شیعه و سنّی ضرورت توجه ویژه به گسترش روزافزون این پدیده تلخ درجوامع اسلامی را دو چندان می‌سازد. شاید در ابتدا آشنائی با سیر تطور و شکل گیری این جریان انحرافی و آشنایی با مبانی آن ضروری به نظر برسد اگرچه برای پرداختن به این موضوع، مجالی بس وسیع نیاز است با این حال در این مقاله، سعی خواهیم کرد تا به خاستگاه و جریان شناسی پدیده تکفیر بپردازیم.
پیشینه تکفیر در جهان اسلام به صدر اسلام باز می‌گردد؛ به این معنا که در برهه‌هایی از تاریخ، گروه‌هایی از مسلمانان مخالفان خود را کافر نامیده‌اند. واقعه مهم تاریخی درباره تکفیر، غائله خوارج است، بسیاری از فرقه‌های خوارج، کسی را که مرتکب یکی از گناهان کبیره می‌شد کافر می‌دانستند.
دو نکته اساسی در این‌باره وجود دارد که توجه به آن ضروری است: اول این‌که فتوای به تکفیر دیگران در تاریخ اسلام امر قابل قبولي میان اندیشمندان بزرگ نبوده است. دوم این که هر چند چنین نظریاتی در میان بعضي از افراد در بعضي از مذاهب مذاهب دیده می‌شود، اما هیچ یک از مذاهب رایج اسلامی حکم به اباحه خون و مال مخالفان خود نداده‌اند.
همان‌طور که ذکر شد در تاریخ اسلام فتنه‌ تکفیر به همراه اباحه‌ خون، مال، ناموس، با خوارج آغاز می‌شود. در حوزه نظری‌، اندیشه تکفیری در چند قرن گذشته ریشه در دیدگاه‌های افراط گران دارد و گروه‌های تکفیری، دیدگاه تکفیری خود را از افراط گران وام گرفت ‌اما  دیدگاه تکفیری از مرز نظریه پیش‌تر نرفت و در حوزه عمل به اباحه خون و مال مسلمانان نینجامید. ابن‌تیمیه به‌رغم تعریفی که از کفر ارائه می‌دهد و حصول کفر را با انکار ضروری دین و یا احکام متواتر، و مورد اجماع گره می‌زند، اما در عمل گروه‌های فراوانی از مسلمانان را تحت عناوین گوناگون تکفیر کرده و از دایره اسلام خارج نموده است و با این نگرش،‌دایره مفهوم ایمان را بسیار تنگ و ضیق در نظر گرفته است.
جریان‌های تکفیری در دورة معاصر
هر چند بیش از سه قرن از آغاز فتنة تکفیری‌ها می‌گذرد و در طول این مدت این جریان با افت و خیز‌های فراوانی روبه‌رو بوده است، اما هرگز گذر زمان و تحولات داخلی و خارجی از رویکرد افراطی این اندیشه نکاسته است. هم‌چنین گفتنی است که می‌بایست میان وهابیت و تکفیر تمایزاتی قائل شد و هر گروه وهابی را نمی‌توان جریانی تکفیری قلمداد کرد. امروزه شاهد آن هستیم که برخی از جریان‌های داخلی وهابیت، در واکنش به واقعیت‌های جهان اسلام وجامعة خود به اعتدال روی آورده‌اند. البته این گروه‌ها نتوانسته‌اند بر فضای غالب وهابیت تأثیر به‌سزایی داشته باشند، از سوی دیگر در ارزیابی وضعیت تکفیر در دوران معاصر باید توجه داشت که در قرن اخیر، جهان اسلام شرایط جدیدی را تجربه می‌کند؛ وجود دشمنان مشترک بزرگی همانند آمریکا و اسرائیل و گسترش موج اسلام ستیزی و اسلام هراسی در غرب، و در مقابل رشد بیداری اسلامی، زمینه‌های هم‌گرایی و تقریب را میان ملل مسلمان فراهم کرده است، هم‌چنین عملکرد بد گروه‌های تکفیری موجب گسترش اندیشه‌های تکفیری در جهان اسلام شده است.
در این میان، عموم مسلمانان که از گرایش‌های تند تکفیری و ارهابی خسته هستند امروزه به دنبال یافتن مسیری برای وحدت و همدلی می‌باشند تا بتوانند در برابر دشمنان قدرتمند  و متحد خود پیروز شوند، اما در‌حالی‌که امروز جهان اسلام بیش از هر زمان دیگری به وحدت و یکپارچگی نیاز دارد وهابیت تکفیری هم‌چنان بر طبل تکفیر می‌کوبد و همچون اسلاف خود به‌جای مبارزه با دشمنان قسم خورده‌ی اسلام بذر تکفیر را در جهان اسلام می‌پراکند و قوای مسملین را تحلیل می‌برد.[2]
معیار اسلام و کفر در قرآن کریم‌
خداوند متعال، معیار اسلام و کفر را در قرآن به صورت شفاف بیان کرده است. از دیدگاه قرآن، کسی که شعائر اسلام را اظهار نماید و بگوید من مسلمانم‌، او مسلمان است و کسی اجازه تعرض به او را ندارد. قرآن مجید، اظهار اسلام را نشانه مسلمان بودن می‌داند و می‌فرماید:)یا ایها الذین آمنوا اذا ضربتم فی سبیل الله فتبینوا و لا تقولوا لمن القی الیکم السّلام لست مومناً(؛[3] ای کسانی که ایمان آورده‌اید هنگامی که در راه خدا گام می‌زنید و برای جهاد می‌روید تحقیق کنید و به‌خاطر این‌که سرمایه ناپایداری و غنایمی به‌دست آورید به کسی که اظهار اسلام می‌کند نگویید که مسلمان نیستی.
در شأن نزول این آیه آمده است: پس از بازگشت رسول خدا از غزوه خیبر «اسامة بن زید»t  را به همراه جمعی به سوی تعدادی از روستاهای یهودی‌نشین اطراف فدک فرستاد تا آنان  را به اسلام دعوت کند مردی یهودی به‌نام «مرداس بن نهیک» که از حضور اسامه آگاهی یافت نزدیکان و اموال خود را در کنار کوه جمع نمود و نزد اسامهt آمد در حالی که می‌گفت:«اشهد ان لا اله الا اللّه و ان محمداً رسول اللّه» اما اسامه او را کشت. وی پس از بازگشت، نزد رسول خدا(ص) رفت و جریان را برای حضرت بازگو کرد رسول خدا(ص) به او گفت: مردی را کشتی که به لا اله الا الله و انّ رسول الله شهادت داد. اسامه‌t‌‌ گفت ای رسول خدا او برای نجات از کشتن شهادت داد رسول خدا‌(ص) فرمود: آیا دل او را شکافتی تا آگاهی یابی.
هم‌چنین به نقل از ابن عباسt شأن نزول این آیه این‌گونه است: گروهی از صحابه پیامبر‌(ص) از راهی می‌گذشتند که مردی یهودی از بنی سلیم به صحابه ‌ـ‌‌رضوان الله اجمعین‌ـ سلام کرد، آنان با خود گفتند سلام او برای نجات و پناه بردن بوده است از این رو وی را به قتل رساندند و غنائمش را گرفتند. پس از آن‌که نزد پیامبر(ص) آمدند این آیه نازل شد.
خداوند متعال پیش از این آیه دربارة حفظ جان افراد مؤمن می‌فرماید:)و ماکان لمؤمن ان یقتل مومناً الاخطا و من یقتل مومنا متعمدا فجراؤه جهنم خالدا فیها(.[4] از این آیات، محفوظ و مصون بودن خون انسان مؤمن و مسلمان استفاده می‌شود.
موجبات کفر در قرآن مجید
کسی که به‌جای خدا غیر او را برگزیند و برای او شریک قرار دهد، برای نمونه، دو آیه زیر را شاهد می‌آوریم:
)لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح ابن مریم(‌؛[5] )لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثة([6] انکار قرآن مجید است.
)یقول الذین کفروا ان هذا الا اساطیر الاولین([7] )لقال الذین کفروا ان هذا الاسحر مبین(.[8]
انکار خدا و رسول یکی دیگر از موجبات کفر است.
)ذلک بانّهم کفروا باللّه و رسوله اولئک الذین کفروا بآیات ربّهم و لقائه الی...( [9]
و کسانی‌که چیزهایی که خداوند تبارک و تعالی آن‌ها را حلال دانسته حرام بدانند. و چیزهای حرام را حلال بدانند.
موجبات کفر در احادیث نبوی
احادیث فراوانی از پیامبر اسلام وجود دارد که از تکفیر کسی که شهادتین گفته است نهی فرموده‌اند چه رسد به کسی که به انجام دستورهای دینی متعهد است نمونه‌‌هايی از این احادیث را نقل می‌کنیم:
«بنی الاسلام علی خمس شهادة ان لا اله الا اللّه و ان محمد رسول الله والإقرار بماجاء به من عند الله و الجهاد ماض منذ بعث رسله الی آخر عصابة تکون من المسلمین فلا تکفروهم بذنب و لاتشهدوا علیهم بشرک».[10]ابوداود از نافع و او از ابن عمرt نقل می‌کند که پیامبر(ص) فرمودند:
ایّها الرجل مسلم کفَّر رجلا مسلماً فان کان کافرا و الاّ کان هو الکافر.[11]
مسلم به نقل از نافع و اواز ابن ‌عمرt روایت کرده است:
«اذا کفّر الرجل اخاه فقد باءبها احدهم؛[12] هرگاه مسلمانی برادر دینی‌اش را تکفیر کند گناه‌ای نسبت را یکی از آن دو به‌دوش کشیده است.مسلم از عبدالله بن دنیار و او از ابن‌عمر ‌t روایت کرده است که پیامبر(ص) فرمود:«أيّما امرء قال لاخیه یا کافر فقد باء بها احدهما ان کانت کما قال و الا رجعت علیه».[13]بخاری در کتاب خود می‌گوید: برخی از گناهان باز مانده دوران جاهلیت هستند و هیچ کسی با انجام آن‌ها کافر نمی‌شود مگر با شرک ورزیدن. از پیامبر(ص) روایت می‌کند که خطاب به فردی فرمود: در تو آثار جاهلیت هست و خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید:)انّ اللّه لا یغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء(.ترمذی در کتاب سنن خود به نقل از ابن ضحاک روایت می‌کند که پیامبر(ص) فرمود:«‌لیس علی العبد نذر فیما لایملک و لاعن المومن کفاتله و من قذف مؤمناً».ابوداود از اسامة بن زیدنقل می‌کند: پیامبر‌‌(ص) ما را به جنگی در منطقه حرقات فرستاد ما در پیشاپیش لشکر بودیم وقتی دشمن شکست خورد و در حال فرار بود یک نفر از آن‌ها را دستگیر کردیم او در این موقعیت لا اله الاّ اللّه گفت او را آن‌قدر زدیم تا جان سپرد، وقتی ماجرا را برای رسول خدا(ص) گفتیم حضرت فرمود شما در روز قیامت با لا‌اله‌الا‌اللّه چه خواهید کرد، گفتیم یا رسول اللّه او از ترس شمشیر و کشته شدن لا‌اله‌الّا‌اللّه گفت، حضرت فرمود: آیا تو از ذهن او با خبری و فهمیدی که او از ترس، کلمه توحید بر زبان آورد، در روز قیامت در مقابل لا‌اله‌الاّ‌اللّه چه خواهی گفت اسامهt گفت رسول خدا صلی اللّه علیه و سلم همیشه این جمله را تکرار می‌کرد تا آن جا که من آرزو می‌کردم ای کاش من مسلمان نشده بودم مگر همان روز.هنگامی که ذوالخویصرة به رسول خدا(ص) اهانت نمود و گفت به‌عدالت رفتار کن در بین کسانی‌که در جلسه حاضر بودند ولوله‌ای بر پا شد، از آن جلمه خالد بن ولید‌‌ بود که به پیامبر(ص) گفت: یا رسول الله اجازه دهید گردنش را بزنم، حضرت فرمودند:«‌لافلعله يکون یصلی فقال: إنه رب مُصل یقول بلسانه ما لیس بقلبه انی لم اؤمران انقب قلوب الناس و لا اشق بطونهم».
در پرتو این احادیث فراوان و روشنگر از رسول گرامی اسلام(ص) و سخنان اندیشمندان اسلامی در‌می‌یابیم که تکفیر مسلمان،‌کاری سهل و ساده نیست بلکه بسیار دشوار و خطیر است. خداوند تبارک و تعای می‌فرمایند:)ولاتکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ماجائتهم البینات و أولئک لهم عذاب عظیم(؛[14] و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند آن هم پس از آن‌که نشانه‌های روشن پروردگار به آن‌ها رسید و آن‌ها عذاب عظیمی دارند.
مسلمانان همواره در طول قرن‌های متمادی، هدف نقشه‌های شوم و تفرقه افکنانه استعمارگران بوده‌اند، آنان سعی کرده‌اند از طریق درگیر کردن مسلمانان و ایجاد تفرقه در بین صفوف مسلمین، طُعمه لذیذی برای خود فراهم آورند تا بتوانند با وسایل گوناگون به غارت ثروت‌های مادی و از بیرن بین فرهنگ و تمدن اسلامی بپردازند. در همین راستا شاهدیم که گاه و بی‌گاه آتش فتنه‌ای را در مورد مسائل جزئی فقهی که هیچ ارتباطی با مسائل اعتقادی ندارند روشن می‌کنند تا مسلمانان به تکفیر یکدیگر بپردازند در‌حالی‌که همیشه در بین فقها، مسائل فقهی مورد اختلاف بوده و هست؛ به عنوان مثال در مسئله روی هم گذاشتن دست‌ها هنگام نماز نظریات متفاوتی وجود دارد: برخی از فقها معتقد به‌استحباب، بعضی معتقد به کراهت وگروهی دیگر قائل به حرمت آن شده‌اند. در این مسئله هر مجتهدی نظر خاصی دارد و هیچ مجتهد یا فقیهی نمی‌تواند فقیه دیگر را و مقلدان او را تکفیر کند. در سایر مسائل فقهی نیز داستان از همین قرار است و اجتهاد در‌مورد آن‌ها جایگاه خاص را داراست. برخی از مسائل اعتقادی نیز که از ضروریات اسلام به شمار نمی‌رود همانند مسائل فقهی محل بحث، بررسی، استدلال و اجتهاد هستند از قبیل عصمت انبیاء پیش و پس از بعثت، حدوث و قدم قرآن، عینیت صفات خداوند با ذات یا زیادت آن بر ذات او. این‌گونه مسائل، مرز توحید و شرک یا ایمان و کفر نیست تا هر اندیشمندی بتواند دیگری را تکفیر کند. هر محققی حق دارد با توجه به دلایل خودعقیده‌ای خاص برگزیند و اگر کسی خود، اهل تحقیق نبود اعتقاد اجمالی او به محتوای رسالت رسول اسلام‌(ص) کافی است.
با توجه به مطالب مذکور به این نتیجه می‌رسیم که تکفیر مسلمانان نسبت به یکدیگر در زمینه مسائل فقهی و یا اعتقادی که از ضروریات دین نیست امری ناپسند و گناهی نابخشودنی است و حاصلی جز خدمت به استعمار ‌ندارد. در این باره نیازی به اطاله کلام و ذکر مثال‌های متعدد نیست کافی است با نگاهی به وضعیت کنونی مسلمانان و پراکندگی صفوف آنان این نکته را دریابیم؛ حال آن‌که اختلافات آنان در برخی مسائل فرعی فقهی و عقیدتی غیرضروری خلاصه می‌شود.
حرمت تکفیر اهل قبله در اندیشه علماء اسلام
چنانچه حضرت علامّه قاری در شرح شفا می‌فرمایند:«ادخال کافر فی الملة الاسلامیة او اخراج مسلم عنها عظیم فی الدین»[15] قال الله تبارک و تعالی فی القرآن المجید )فلا و ربک لایؤمنون حتّی یحکموک فیما شجر بینهم( در روح المعانی تفسیر این آیت را از سلف این‌گونه نقل فرموده است: فقد روی عن الجعفر الصادق ‌‌t انّه قال لو ان قوماً عبدواللّه تعالی و اقاموا الصلوة و اتوالزکاة و صاموا رمضان و حج البیت...»؛ هر شخصی که نماز و روزه بگیرد تکفیر او از نظر حدیث نبوی و کتب فقه و عقاید درست نیست کما رواه ابوداود فی الجهاد عن انس‌t قال قال رسول اللّه(ص):«ثلث من اصل الایمان: الکف عمن قال لا اله الاّ الله و لا تکفره بذنب و لاتخرجه من الاسلام بعمل الحدیث».
در شرح فقه اکبر عقاید، امام اعظم و در شرح عقاید از قول شیخ ابوالحسن اشعری مسلک اهل سنت و جماعت این‌طور نقل شده است:«‌و من قواعداهل السنة و الجماعة ان لایکفرو احد من اهل القبله»[16] عن ابی حنیفةt  لانکفر اهل القبله بذنب انتهی عقیده بالذنب فی عبارة الامام و اصله فی حدیث ابی داود کما ثّر انفاً».
حضرت ملا علی قاری‌ در شرح فقه اکبر این‌طور می‌فرمایند: «اعلم ان المراد باهل القبله الذین تفوق علی ماهو من ضروریات الدین کحدوث العالم وحشرالاجساد و علم الله تعالی بالکلیات و الجزئیات و ما اشقبه ذالک من المسائل المهمات فمن واجب طول عمره علی الطاعات و العبادات مع اعتقاد قدم العالم و نفی الحشر او نفی علمه سبحانه و تعالی بالجزئیات لایکون من اهل القبله و ان المراد بعدم تکفیر احد من اهل القبله السنة انه لایکفر احد مالم یوجد شئ من امارات الکفر و علاماته و لم یصدر عنه شئ من موجباته و فی شرح مقاصد فلا نزاع فی کفر اهل القبلة المواطب طول عمره علی الطاعات باعتقاد قدم العالم و نفی الحشر و نفی العلم بالجزئیات و نحوذالک من موجبات الکفر»[17]
در شرح عقاید نفی نبراس چنین می‌فرماید: اهل القبله فی اصطلاح المتکلمین مصدق بضروریات الدین الی قوله فمن انکر شیئاً من الضروریات الی قوله لم یکن من اهل القبله و لو کان مجاهداً بالطاعات و کذالک من باشر شیئا من امارات التکذیب کسجود الصنم و الاهانة بامر شرعی و الاستهزاء علیه فلیس من اهل القبله و معنی عدم تکفیر القبله ان لایکفر بارتکاب المعاصی ولا بانکار الامور الخفیفة غیر المشهورة هذا ما حققه المحققون ولاشک فی تکفیر من انکر ان القرآن کلام الله بل قال انّه کلام محمد(ص) او غیره من الخلق ملکان بشراً و لانکفرا حداً من اهل القبلة بذنب مالم یستحله ان شاءالله».[18]
عن النبی‌(ص): «انّه قال لایحل دم امرء مسلم یشهد ان لا اله الا اللّه و انّی رسول الله الاّ باحدی ثلاث».
دیدگاه علمای دیوبندیه برائت علمای دیوبند در عقاید وهابیت سوال می‌شود از فخر المحدثین حضرت مولانا خلیل احمد سهارنپوری سوال دوازدهم:
محمد بن عبدالوهاب خون‌ و مال و آبرو‌ی مسلمین را حلال می‌پنداشت و همه را به شرک نسبت می‌داد و درشأن سلف، گستاخی می‌کرد، در این مورد نظر شما چیست؟ آیا شما تکفیر سلف و مسلمین و اهل قبله را جایز می‌دانید و در این باره مشرب شما چگونه است؟
جواب از مولانا خلیل احمد: به‌نظر ما حکم شان همان‌ است که صاحب کتاب در مختار فرموده است: خوارج گروهی است دارای شوکت و قوت که بر امام وقت [امام علیt] با تاویل خروج نموده‌اند و عقیده دارند که امام، مرتکب باطنی کفر ویا معصیت است که قتال با او را واجب می‌سازد. با همین گونه تأویل آن‌ها تعرض به جان و مال ما را برای خود حلال تصوّر می‌کنند و زنان ما را به اسارت و بردگی می‌گیرند. (سپس می‌فرماید) حکم آن‌ها همانند حکم باغیان است. باز می‌فرماید: کافر قرار ندادن ما آن‌ها را صرفاً به این خاطر است که این کارشان از راه تأویل است؛ هر چند که تأویلشان باطل است.
علامه شامی (سید محمد امین بن عابدین در شرحش رد المختار فرموده است:
«چنا‌ن‌که در زمان ما از پیروان محمد بن عبدالوهاب چنین عملی سر زد که آن‌ها از نجد بیرون آمده بر حرمین شرفین غالب شدند و خود را دارای مذهب حنبلی قلمداد می‌کردند. اما عقیده آن‌ها بر این بود که فقط آن‌ها مسلمان هستند و کسانی‌که مخالف عقایدشان باشند مشرک هستند و با همین تصور، کشتن اهل سنت و قتل علمای آنان را مباح دانستند تا این‌که خداوند متعال شوکت و قدرت آن‌ها را شکست. می‌گویم محمد بن عبدالوهاب و هیچ یک از پیروان و هوادارانش در هیچ یک از سلسله‌های علمی یا فقهی و حدیث تفسر و تصوف جز مشايخ ما نیستند.
اما حلال شمردن خون‌ها و آبرو و اموال مسلمین یا به‌ناحق می‌شود و یا به‌حق، پس اگر به‌نا‌حق باشد بدون تأویل است که در این صورت، کفر و خروج از اسلام است یا تأویلی است که در شرع جواز ندارد که در این صورت فسق است و اگر به حق باشد آن گاه امری جایز و حتی واجب است. امّا تکفیر مسلمین سلف پس حاشا که ما آن‌ها را تکفیر کنیم بلکه چنین حرکتی به‌نظر ما برابر با رفض و ایجاد بدعت در دین و مبتدعانی که اهل قبله هستند هم تا زمانی‌که یک حکم ضروری بدیهی از ضروریات دین را منکر نشده باشند کافر قرار نمی‌دهیم و هرگاه انکار امری از ضروریات دین از آن‌ها ثابت شد آن‌ها را تکفیر می‌کنیم. و در این امر هم محتاطانه عمل می‌کنیم. این نظر ما و روش مشایخ‌مان‚ می‌باشد».[19] در فتاوی محمودیه چنین می‌فرماید:«‌ای الفاظ المشتمله علی الکفر یلزم منه الکفر قطعاً انکاراً لنصوص القطعیته من الکتاب و السنة انکار معراج رسول اللّه(ص) یا اینکه بگونة قصه‌های بیان شده در قرآن بی‌بنیاد هستند «فهذا کذب صریح علی الله تعالی لقوله تعالی نحن نقص علیکم احسن القصص یا اینکه بگوید ان الوحی کان مخترعاً من جهة النبی(ص) و ان لم یکن منزلا من الله تعالی علی زعم هذا القائل و هو کذب و اختراع و افتراء کما افترت اليهود و النصاری علی الله تعالی و رسله فصاروا مردودین من جناب الحق تعالی محذلین بکيد الشیطان و سماهم الله الکافرین الملحدین با اینکه کسی بگوید اسلام دین کاملی نیست در مقابل خداوند می‌فرماید: )الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً( لمّا ثبت ان هذه النکاة المذکورة معارضة لنص الکتاب و السنة و انکار و تمسخربها فنقول ان الفقهاء‚ قطعوا حکم الکفر علی هذا مثل الزعیم فقال فی التاتارخانیة اذا انکرایةً من القرآن او سخر بآیة من القرآن و فی الخزانه او عاب فقد کفر.[20]
کسی‌که دیگر مسلمانی را کافر بگوید خودش کافر می‌شود باب ما یتعلق بتکفیر المسلم عن ابی ذرt انه سمع النبی(ص) یقول لایرمی رجل رجلاً بالفسوق‌، و لایرمیه بالکفر الاّ ارتدت علیه ان لم یکن صاحبه.
‌کذالک صحیح بخاری[21] و کذا فی صحیح المسلم.[22]
قال الامام النووی‌ فی تأویل الحدیث أوجه أحدها انّه محمول علی المستحل کذالک وهذا یکفر کذا فی المرقاة[23] عن ابن عمر ‌3‌ قال قال رسول الله(ص) «ایما امری قال لاخیه کافر فقد باءبها احدهما ان کان کما قال و الاّ رجعت معنا ان ذالک یؤل به الی الکفر و ذالک ان المعاصی کماقالوا یرید الکفر و یخاف علی المکثر منها ان یکون عاقبة شومها المصیر الی الکفر و یؤید هذا الوجه ماجاء فی روایه فان کان کما قال و الاّ فقد باء بالکفر[24] و فی الخلاصة:«‌من ابغض عالماً من غیر مسبب ظاهر خیف علیه الکفر»[25]
و عن ابی ذرt قال قال رسول الله(ص): من دعا رجلاً بالکفر او قال عدو الله و لیس کذلک الاحار علیه».
«[متفق علیه]» و المختار للفتوی فی جنس هذه المسائل ان القائل بمثل هذه المقالات (ای قوله یا کافر) و یا یهودی و غیر‌ها ان کان اراد الشتم ولایعتقده کافراً لایکف و ان کان یعتقده کافراً مخاطبه بهذا بناًء و علی اعتقاد انه کافر یکفر.[26]
فتاوی رشیدیه
و قال شمس‌الائمة السرخسی ‌ـ‌رحمه الله تعالی:«‌السجود لغیر الله تعالی علی وجه التعظیم کفر» و قال العلامة الآلوسی ‌ـ‌رحمة الله علیه تعالی‌ـ تحت قوله تعالی:)‌و لکن رسول الله و خاتم النبیین(، و کونه ‌‌ـ‌صلی الله تعالی علیه و سلم‌ـ خاتم النبیین مما نطق به الکتاب و صدعت به السنة و اجمعت علیه الامة فیکفر مدعی خلافه و یقتل ان اصّر»[27]
«و دعوی النبوة بعد نبینا(ص) کفربالاجماع و کذا فی شرح العقیده الطحاویه مطلب فی کل من «اعی النبوة بعد (ص) کاذب و من جحد القرآن ای کلّه او سورة منه اوایة قلت و کذا کلمة او قراءة متواترة کفر»[28]
و بالجملة فالعلم بالغیب أمر تفرد به سبحانه تعالی ولاسبیل للعباد الیه الا باعلام منه و الهام بطریق المعجزة او الکرامة اوالارشاد الی الاستدلال بالامارات فیما یمکن فیه ذالک ثم اعلم ان الانبیاء‌(‌ لم یعلموا المغیبات من الاشیاء الاّ ما علّمهم اللّه تعالی احیانا و ذکر الحنفیة تصریحاً بالتکفیر باعتقاده ان النبی(ص) یعلم الغیب لمعاوضة قولی تعالی قل لایعلم الغیب الا الله یاقل لایعلم الغیب من فی السموّات و الارض الغیب الا الله.
8.1.1. نظریه دکتر یوسف قرضاوی درباره تکفیر و تکفیري‌ها
نخستین مطلبی که لازم است در مورد پدیده افراط در تکفیر بیان کنم این‌است که این پدیده، نیاز به تحقیق و بررسی و ریشه‌یابی تمام جوانب آن‌را دارد تا با این شیوه در جهت رفع مشکلاتی که در این زمینه ایجاد شده گامی سنجیده‌تر برداشته باشیم. اگر قدرتمندان در این فکرند که می‌توان با قلع و قمع یا اعمال زور و زندان و سایر موارد تهدید به مبارزه با این پدیده پرداخت سخت در اشتباهند. زيرا انديشه را تنها با انديشه مي‌توان رد کرد و فکر را باید با فکر پاسخ داد در برابر مبارزه با چنین پدیده‌هایی از به‌کارگیری تهدید به تنهایی جز این‌که آن‌را توسعه بیشتری بخشد و پیروانش را به اصرار و پا‌فشاری وا‌دارد نتیجه دیگری حاصل نخواهد شد. بنابراین لازم است که با اقامه دلیل و برهان و رفع تشویش افکار و با دلایل منطقی و قانع کننده به توجیه چنين افراد پرداخته شود.
محقق و پژوهشگر با ریشه یابی این قضیه در می‌یابد که پدیده افراط در تکفیر دارای علل و اسبابی به‌شرح زیر است:شیوع کفر و ارتداد علنی و آشکار در جوامع اسلامی؛ برخورداری کافران و مرتدّان از مقام و منصب اجتماعی و افتخار آنان به کفریاتشان. از طرف دیگر، رسانه‌های گروهی به‌طور آشکار و پنهان برای ترویج کفر و ارتداد در میان همه مسلمانان می‌کوشند؛ بدون این‌که مورد تعرّض کسی قرار بگیرند. یا کسانی باشند که آنان را از این ضلالت و گمراهی باز دارند.
2‌.‌ تساهل و کم کاری بسیاری از علمای دین در خصوص این گونه افراد؛ در‌حالی‌که اسلام، کاملاً از آنان بیزار می‌باشد.تجاوز و حمله به افکار و اندیشه‌های اصیل اسلامی و دعوتگران دینی که ملتزم به قرآن و سنت هستند و در فشار قراردادن آنان و دعوتشان و ظلم و سخت‌گیری در حق آزاد اندیشان. طبیعی است که چنین گرایش‌های انحرافی به‌صورت زیرزمینی و در فضایی به‌دور از نور و روشنایی عمل کنند. این جوانان با توشه اندکی از فقه و اصول اسلامی دارند و بدون تعمق و همه جانبه‌نگری، بعضی نصوص را بدون توجه به سایر نصوص به عنوان دلیل می‌گیرند و یا غافل از محکمات به متشابهات می‌پردازند.
یا بر اثر توجه به جزئیات از قواعد کلّی شریعت غافل می‌مانند و یا از بعضی نصوص به‌طور سطحی و به سرعت نتیجه‌گیری‌می‌کنند؛ بدون این‌که به شرایط لازم برای فتوا دادن توجه کنند و بدون اهلیت کافی فتوا می‌دهند. باید دانست،‌اخلاص به تنهایی وقتی که قرین فهم عمیق از شریعت خداوند متعال و احکام او نگردد هرگز کفایت نمی‌کند در غیر این‌صورت‌، پیروان این اندیشه‌ها به چاهی که قبل از آنان خوارج در آن افتاده بودند خواهند افتاد. به‌گفتة امام احمد بن حنبل ‌ـ‌رحمة الله علیه‌ـ خوارج هم اگرچه حرص و ولع شدیدی به عبادت و مجادلات اعتقادی داشتند، اما از جهات بسیاری، مورد مذمّت ده‌ها حدیث نبوی قرار گرفته‌اند. در همین راستا پیشوایان گذشته، همواره امّت اسلامی را به فراگیری علم قبل از تعبّد و اجتهاد قبل از جهاد سفارش نموده‌اند تا مبادا ندانسته از برنامه‌های الهی منحرف گردند.
حسن بصری ‌ـ‌رحمة الله علیه‌ـ می‌فرماید: عالمان بدون علم، همچون رهروان بدون راهند که فساد چنین کسانی بیش از اصلاح آنان‌ است در طلب و جویای چنان علمی باشید که به عبادت زیان نرساند و چنان در طلب و جویایی عبادت باشید که زیانی به علم نرساند، زیرا گروهی بدون برخورداری از علم و دانش به عبادت پرداختند و در اثر نداشتن علم و آگاهی علیه امّت محمد(ص) شمشیر کشیدند. اگر آنان علم کافی می‌داشتند هرگز مرتکب چنان اعمالی نمی‌شدند.
مستحقان تکفیر
بسی شایسته است کسانی را کافر بشماری که بدون شرم و رو در بایستی کفر خود را آشکار می‌سازند و از تکفیر کسانی‌که ظاهراً اسلام را پذیرفته‌اند خودداری کنیم، اگرچه باطن آنان خالی از ایمان و اعتقاد باشد. این‌گونه اشخاص در عرف اسلام، «منافق» نامیده می‌شوند؛ آنان‌که با زبان خویش می‌گویند ایمان داریم در حالی‌که قلب‌هایشان خالی از نور ایمان است یا رفتارشان گفتارشان را تصدیق نمی‌کند. در دنیا به مقتضای ظاهر، احکام اسلام را برآنان جاری می‌کنیم و در آخرت، به‌واسطه کفری که مرتکب شده‌اند و بر آن سرپوش‌ گذاشته‌اند‌ به برترین جایگاه فرستاده می‌شوند.
کافرانی که بدون هیچ شک‌‌ و تردیدی به‌خاطر تکفیرشان واجب است از جامعه اسلامی طرد شوند عبارتند‌ از: کمونیست‌هایی که بر عقاید خود اصرار می‌ورزند و علی‌رغم مخالفت‌هایی که مکتب کمونیستی با عقاید شریعت و ارزش‌های اسلامی دارند آن‌را به عنوان یک فلسفه و نظام زندگی می‌پذیرند و معتقدند که دین، افیون جامعه است و به‌طور کلّی با دین اسلام دشمنی می‌ورزند و از میان ادیان، بیشتر اسلام را نشانه گرفته‌اند، چرا که اسلام دارای برنامه‌ای فراگیر و همه جانبه است.
2.سیاستمداران لائیک و رجال سیاسی وابسته به احزاب سکولار که آشکارا اسلام را رد می‌کنند و نگرش آنان این‌ است که دین باید از سیاست جدا گردد.
مسئله سماع اموات
[1]. نمل، آیه 14.
[2]. مکر تکفیر، ص 19 ـ 2 ـ 21.
[3]. سوره نساء‌، آیه 94.
[4]. نساء، آیه 93.
[5]. مائده،‌آیه 72.
[6]. همان.
[7]. انعام، آیه 25.
[8]. همان، آیه7.
[9]. کهف، آیه 105.
[10]. سنن ابی داود، 4672.
[11]. همان.
[12]. صحیح مسلم، 2714.
[13]. همان.
[14]. آل عمران: 105.
[15]. شرح شفا، ص 500.
[16]. شرح التحریر، ج3، ص318.
[17]‌. جواهر الفقه، ج1، ص13ـ14.
[18]. شرح عقاید، ص572.
[19]. عقاید اهل سنت، ص99.
[20]. کتاب احکام المرتدین، ‌فصل فیما یتعلق بالقرآن ج5، ص390.
[21]. کتاب الادب با ما ینهی عن المساجد و اللعن 2/893.
[22]. کتاب الایمان باب بیان حال ایمان من قال لاخیه المسلم یا کافر 1/57 قدیمی.
[23]. شرح المشکوة کتاب الآداب باب حفظ اللسان 8/596 مکتبه حقانیه پشاور.
[24]. الصحیح لمسلم مع شرحه النووی کتاب الایمان باب ماجاء فی بیان حال ایمان من قال لافیه المسلم یا کافر» ـ 571 ـ قدیمی.
[25]. شرح الفقه الاکبر فصل فی العلم و العلماء.
[26]. الفتاوی العالمگیریه کتاب السر موجبات الکفر انواع و منها ما یتعلق تبلیقین الکفر و الامر بالارتداد.
[27]. آلوسي، روح المعانی، ج2، ص41.
[28]. شرح الفقه الاکبر، ص167.

بیت المقدس...
ما را در سایت بیت المقدس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ummahin بازدید : 96 تاريخ : پنجشنبه 12 فروردين 1400 ساعت: 0:30