ترجمه
ای کسانی که ایمان آورده اید ، چون در راه خدا سفر می کنید [ خوب ] رسیدگی کنید و به کسی که نزد شما [ اظهارِ ] اسلام می کند مگویید: «تو مؤمن نیستی» [ تا بدین بهانه ] متاع زندگی دنیا را بجویید ، چرا که غنیمتهای فراوان نزد خداست. قبلًا خودتان [ نیز ] همین گونه بودید ، و خدا بر شما منّت نهاد. پس خوب رسیدگی کنید ، که خدا همواره به آنچه انجام می دهید آگاه است.
علی بن اسماعیل بن اسحاق اشعری,، متکلم و بنیانگذار مکتب اعتقادی اشعری, است. اشعری, در بصره به دنیا آمد و سال ولادتش در بین سالهای ۲۶۰، ۲۶۶ یا و ۲۷۰ ضبط شده است. او در سال 324 در بغداد درگذشت.
علی بن اسماعیل بن اسحاق اشعری,، متکلم و بنیانگذار مکتب اعتقادی اشعری, است[1]. اشعری, در بصره به دنیا آمد و سال ولادتش در بین سالهای ۲۶۰، ۲۶۶ یا و ۲۷۰ ضبط شده است[2]. او در سال 324[3] در بغداد درگذشت[4].
ابوالحسن, اشعری, در مقالات الاسلامین می نویسد: « مسلمان,ان بعد از پیامبرشان درباره مسائل زیادی اختلاف کردن که برخی، عده دیگری را گمراه دانسته و از آنها تبری جستند این اختلافات باعث شد که به فرقه ها و گروه های جدای از هم تبدیل شوند که دین اسلام همه آنان را جمع کرده و شامل می شود. »[5] لذا در کتاب «الابانه عن اصول الدیانه» می نویسد: « ما بر این باوریم که هم بر جنازه اهل قبله نماز بخوانیم و هم از آنها ارث برده و بر آنها ارث بگذاریم. »[6]
رئیس مکتب اعتقادی اشعری, می گوید: «ما بر این باور هستیم که احدی از اهل قبله را مادامی که گناهی را حلال نشمرده است، تکفیر, نکنیم مانند زنا و دزدی و خوردن شراب؛ همانگونه که خوارج مرتکب چنین اعمالی را کافر می پنداشتند. ما معتقدیم که صاحب گناه کبیره در صورتی که آن گناه را حلال بداند و باور به حرامت آن نداشته باشد، کافر می گردد.»[7] نکته دیگری که جناب اشعری, متذکر می شود رابطه بین اسلام و ایمان است که وی با صراحت می گوید: « اسلام وسیعتر از ایمان است لذا هر اسلامی ایمان نیست. »[8]
اشعری, از عالمانی است که همه فرق اسلامی را داخل در اسلام دانسته و در عبارتی می نویسد: « مسلمان,ان ده گروه هستند که عبارتند از شیعه و خوارج و مرجئه و معتزله و جهمیه و ضرارریه و حسینیه و بکریه و عامه و اصحاب حدیث. »[9]
اندیشه ضد تکفیر,ی اشعری به قدری برای او اهمیت داشته و به دنبال انتشار این تفکر اسلامی بوده است که تذکر تکفیر, نکردن مسلمان,ان را در زمان احتضار نیز فراموش نکرد. سرخسی[10] می گوید: «کنار بستر مرگ ابوالحسن, اشعری در بغداد بودم که گفت: « تو شاهد باش که من احدی از اهل قبله را تکفیر, نمی کنم زیرا همه بر یک معبود واحد اشاره دارند. »[11]
اشعری ایمان را تصدیق به وحدانیت خداوند میداند و ارزش عمل را از مفهوم ایمان خارج میسازد. مبنای او برای این دیدگاه این است که الفاط کتاب الاهی، هر چند کاربردهای اصطلاحی داشته باشند، معانی لغوی خود را حفظ میکنند؛ بنابراین، برای تحقق ایمان، معنی لغوی آن یعنی «تصدیق» کفایت میکند .[12]اما حقیقت ایمان امری قلبی است و اقرار زبانی اگر با انکار قلبی همراه باشد، ایمان حقیقی نیست. هر چند حکم ظاهری و فقهی ایمان بر آن صدق میکند. به همین گونه، انکار زبانی هم اگر با انکار قلبی همراه نباشد، کفر حقیقی محسوب نمیشود[13].
پی نوشت ها:
بوالحسن_اشعری
[2]. رج: خطیب بغدادی، ج۱۳، ص۲۶۰؛ مقریزی، ج۴، ص۴۴۳. به نقل از:
[3]. ابنعساکر، ص۱۴۶ـ-۱۴۷؛ ابنخلّکان، ج۳، ص۲۸۵؛ ذهبی، ج۲، ص۲۰۸؛ ابنکثیر، ج۱۱، ص۱۸۷. به نقل از:
[4]. ابنعساکر، ص۱۴۹؛ قس همو، ص۴۱۲؛ خطیب بغدادی، ج۱۳، ص۲۶۰؛ ابنخلّکان، ج۳، ص۲۸۴. به نقل از:
[5]. اختلف الناس بعد نبيهم صلى الله عليه وسلم في أشياء كثيرة ضلل فيها بعضهم بعضاً وبرئ بعضهم من بعض فصاروا فرقاً متباينين وأحزاباً متشتتين إلا أن الإسلام يجمعهم ويشتمل عليهم. مقالات الإسلاميين ت زرزور (1/ 21).
[6]. وندين بالصلاة على من مات من أهل القبلة، برهم وفاجرهم، وتوارثهم. ابوالحسن, اشعري، الإبانة عن أصول الديانة، ص 32.
بیت المقدس...برچسب : نویسنده : ummahin بازدید : 96