محبت ما به رسول خدا دلایل و اسبابهای فراوانی دارد.
دلیل اول:این که خدای عزوجل دوستی, و پیروی از پیامبر گرامی را بر ما واجب و آن دو را با محبت و اطاعت خود هم ردیف گردانید،خداوند در قران كریم می فرماید:( قل إن كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله ويغفر لكم ذنوبكم والله غفور رحيم) بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست داشته باشد و گناهانتان را بیامرزد، و خداوند آمرزگار مهربان است.
دلیل دوم: این که خدای تعالی پیامبررا دوست دارد و او را از میان بندگانش برای مأموریت و رسالتش برگزید و هم او را بر همه آفریدههایش برتری داد، آنگونه که صاحب کتاب الجوهره (در مبحث توحید) گفته است:
وَأَفْضَلُ الخَلْقِ عَلَى الإِطْلاقِ نَبِيُّنَا فَمِلْ عَنِ الشِّقَاقِ
بزرگترین و بهترین آفریده بدون هیچ شکی پیامبر میباشد، پس از مخالفت و ستیزه در این مورد پرهیز کن.
به تحقیق ثابت شده است که خدا هرگاه بندهای را دوست بدارد محبت و پذیرش و مقبولیت او را نزد ساکنان زمین و آسمانی پدیدار میکند.
از ابوهریره روایت است که پیامبر فرمود: «إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْدًا نَادَى جِبْرِيلَ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ فُلاَنًا، فَأَحِبَّهُ. فَيُحِبُّهُ جِبْرِيلُ، فَيُنَادِى جِبْرِيلُ فِى أَهْلِ السَّمَاءِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ فُلاَنًا، فَأَحِبُّوهُ. فَيُحِبُّهُ أَهْلُ السَّمَاءِ، ثُمَّ يُوضَعُ لَهُ الْقَبُولُ فِى أَهْلِ الأَرْضِ» (بخاری).
«هرگاه خداوند بندهای را دوست بدارد، جبریل را فرا میخواند که خداوند فلان را دوست دارد، پس ای جبرئیل او را دوست بدار، پس جبرئیل او را دوست میدارد و جبرئیل مردمان آسمان را صدا میکند که به راستی خداوند فلان را دوست دارد، پس او را دوست بدارید، سپس مقبولیت او در خاطر مردم زمین نهاده میشود».
وقتی برای یک فرد عادی وضعیت چنین است، پس در نظر بیاورید که نسبت به رسول خدا چگونه باشد؟ پس بدون تردید محبت پیامبر واجب است، و این محبت در دلهای مؤمنین و غیر ایشان ثابت است و جای دارد. و خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا ﴾ (سورة مریم، آیة 96).«کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند به زودی خدای رحمان برای آنان محبتی در دلها قرار میدهد» قرطبی (مفسر بزرگ قرآن کریم) در تفسیر این آیه گفته است: یعنی خداوند محبت او را در دلهای بندگانش قرار داده است.
دلیل سوم: به سبب مهر و رحمت او بر امتش میباشد و هم به سبب علاقه و حرص شدید پیامبر بر هدایت و نجات و راهنمایی امتش از آتش دوزخ، و اینها صفات ثابت و همیشگی آن حضرت است. و خداوند در بیان این اوصاف میفرماید: ﴿ لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ ﴾ ( سورة توبه،آیة 128).«قطعاً برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به (هدایت) شما حریص و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است».
و مسلم در صحیح خویش از عبدالله بن عمرو بن العاص روایت کرده است که گفت: رسول خدا این آیه را تلاوت فرمود که ﴿ رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ ۖ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي ۖ وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴾ (سورة ابراهیم، آیة 36)
«پروردگارا! آنها بسیاری از مردم را گمراه کردند، پس هرکه از من پیروی کند، بیگمان او از من است و هرکه مرا نافرمانی کند، به یقین تو آمرزنده و مهربانی» و این آیه را از قول عیسی خواند: ﴿ إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ ۖ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾ (سورة مائده، آیة 118). «اگر عذابشان کُنی آنان بندگان تو اند، و اگر برایشان ببخشای تو خود توانا و حکیم و دانایی» سپس رسول خدا دو دستش را بلند کرد و گفت: پروردگارا! امتم امتم (یعنی به پیروانم رحم کن) و گریه کرد؛ پس خدای عزوجل فرمود: ای جبرئیل! پیش محمد رو – هرچند خدا به حال او داناتر است – از او بپرس، چه چیزی سبب گریه او شده است، پس جبرئیل نزد رسول خدا آمد و از او پرسید، پس رسول خدا جبرئیل را از آنچه گفته بود باخبر گردانید – و حال آن که خدا از همه داناتر است بر احوال – سپس خدای تعالی فرمود: ای جبرئیل! نزد رسول خدا رو، و به او بگو: «إنَّا سَنُرْضِيكَ في أمَّتِكَ وَلاَ نَسُوءُكَ» «از امتت خوشنود و راضی خواهم شد و ترا اندوهگین نمیکنم».
دلیل چهارم: این که دین و شریعت و تعلیم و راهنمائیهای پیامبر بهترین و نیکوترین شرایع و تعالیم وراهنمائیهاست. پیوسته میل داشت تا در همه چیز بر امتش آسان گیرد و از صفات آن حضرت این که از میان دو امر آسانترین را برمیگزید به شرط آنکه گناه و ناروا نمیبود.
و به یقین دستور فرموده است به ما که در کارهایمان از سختگیری بر همدیگر بپرهیزیم و بر هم آسان گیریم و از سخنان آن حضرت است که «يَسِّرُوا وَلا تُعَسِّرُوا وَبَشِّرُوا وَلا تُنَفِّرُوا» نسبت به هم آسان گیرید و سخت نگیرید، و بخشندگی و رحمت خداوند را مژده دهید و مردم را از خشم الهی نترسانید و مردم را از دین بیزار نکنید.
دلیل پنجم: به سبب مهربانی و دلسوزی و خوشرویی و بخشندهبودن و گذشت و بزرگواری پیامبر او را دوست میداریم.
از جمله عطوفت و مهربانی آن حضرت آن است که دعوتش را تا روز رستاخیز ذخیره کرده و به تأخیر انداخته است تا این که در سختترین وقتها و شدیدترین تنگناهای روز قیامت شفیع امتش گردد.عن ابی هریره أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لكل نبي دعوة مستجابة يدعو بها وأريد أن أختبئ دعوتي شفاعة لأمتي في الآخرة
از ابوهریره روایت است که پیامبر فرمود: هر پیغمبری را دعوتی مستجاب و پذیرفته است، پس هر پیغمبری در بهرهمندی از دعوتش شتاب و تعجیل کرده است، اما من دعوتم را برای شفاعت امتم در روز قیامت نگاه داشتهام تا به خواست خدا هرکس از امتم که بمیرد و با خدا انباز و شریک نگیرد، از دعوتم بهرهمند آید. روایت از مسلم
دلیل ششم: به سبب همنشینی و معاشرت نیک و کمال ادبش و اخلاق پسندیده اش با مردمان مختلف، و اما در حُسن معاشرت و نیکی اخلاق و کمال ادب و خوشرویی و خوش خوئیش با همه مردمان به غایت و حدی رسیده است که دریافت آن در توان و درک هیچکس نیست، و در این مورد فرموده پروردگارش را به اثبات رسانید:﴿ وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ ﴾(سورة قلم، آیة 4). «به راستی تو بر اخلاق بسعظیم و بزرگی هستی».
سرور ما حضرت علی گفته است: پیامبر بلندهمتتر از همه مردم بود و بیشتر از همه مردم پذیرای سخن دیگران بود، و در سخن راستگوترین مردمان بود، و در خوی و منش مهربانترین و در معاشرت با مردمان گرامیترین ایشان بود.
یارانش را دوست میداشت و از آنان بیزار نبود، و بزرگ هر قومی را گرامی میداشت و او را بر آنان مهتر میگردانید و از مردمان پرهیز میکرد و خود را از آنان حفظ مینمود، بدون آن که خوشرویی و خوی نیکش را از ایشان دریغ دارد، و از حال و وضع یارانش جستجو مینمود و حق و سهم هریک از همنشینانش را در جای خود رعایت میکرد، و همشنین او هرگز گمان نمیکرد کسی نزد پیامبر گرامیتر از او باشد.
و هرکس برای نیازی نزد او مینشست – در صورت عدم برآوردهشدن آن نیاز – با صاحب حاجت شکیبایی مینمود تا جائی که آن شخص نیازمند از درخواستش منصرف میشد.
و هرکس نیازی را از او درخواست میکرد او را برنمیگرداند، جز آن که آن درخواست را برآورده میکرد و یا با خوشرویی و مهربانی به او پاسخ میداد. به راستی که خوشخلقی و خوشرویی او همه مردم را دربر میگرفت، او برای مردم بسان پدری مهربان بود، همه نزد او در حقوقشان یکسان بودند.
همیشه آن حضرت شادمان و گشادهروی و نرمخوی و آرام بود، تندخو و سختدل نبود صدایش را بلند نمیکرد و سخنان زشت بر زبان نمیراند، عیبجوی و مداح نبود، و از آنچه بدان رغبت نداشت غفلت میورزید و بدان توجه نمینمود؛ و دعوت و هدیه دیگران را می پذیرفت و پاداش آن را هم میداد.
انس – صحابی بزرگ – گفت: مدت ده سال به رسول خدا خدمت میکردم و کارهای ایشان را انجام میدادم، هرگز کلمه اف را که نشان نفرت و بیزاری است، به من نگفت. و هرگز نفرمود چرا فلان کار را انجام ندادی.
با یارانش شوخی و مزاح میکرد و با آنان همنشینی و گفتگو مینمود و دعوت همه را از آزاد و بنده گرفته تا کنیز و تهیدست و مسکین میپذیرفت، عذر و پوزش دیگران را قبول میفرمود و از بیماران در دورترین نقطه شهر مدینه عیادت میکرد.
و به هرکس میرسید ابتدا سلام میکرد، و در مصافحه و احوالپرسی با یارانش پیشدستی مینمود و هرکه را که بر او وارد میشد گرامی میداشت، و چه بسا ردایش را بر او میگسترد و او را بر خود ترجیح میداد، و اگر میهمان – به خاطر ادب – خودداری میکرد، خود برآن مینشست. یارانش را با کنیه و لقب نام میبرد، و به خاطر بزرگداشت ایشان با نامهایی ایشان را فرا میخواند که خوشایندشان بود، سخن کسی را قطع نمیکرد. مبادا آن شخص سخنش را ناتمام بگذارد – تا زمانی که آن شخص سخنش را به پایان میبرد یا از آنجا برمیخواست.
بیشتر از هرکس لبخند بر لب داشت، درونش از همه مردمان پاکتر و وجودش از همه شریفتر و بزرگوارتر بود.
دلیل هفتم: به خاطر وفاداریش در حُسن عهد و پیمان و به پایانبردن و انجامدادن وعدههایش.
انس گفت: هرگاه برای پیامبر هدیه میآوردند میفرمود: آن را به خانه فلان زن ببر، زیرا وی در زمان حیات خدیجه پیش ما میآمد و دوست خدیجه بود، و به راستی خدیجه را دوست میداشت.
وقتی نمایندگان نجاشی به مدینه آمدند، آن حضرت شخصاً از ایشان پذیرایی میکرد، یارانش به او گفتند: ما کارهای شما و پذیرایی از مهمانان را انجام میدهیم، آن حضرت فرمود: دوست میدارم خودم از آنان پذیرایی نمایم، زیرا آنان یاران ما را در حبشه گرامی داشتند.
آن حضرت برای ثویبه خدمتکار ابولهب لباس و پول میفرستاد، زیرا ثویبه به پیامبر در کودکی شیر داده بود، و چون ثویبه از جهان رفت، پیامبر پرسید: آیا از خویشان وی کسی در حیات است؟ گفتند: نه، از بستگانش کسی زنده نیست، چون که بسیاری از صفات والا و اخلاق و روشهای پسندیدهای که آن حضرت به آن آراسته بود و نیز پاکی و پاکیزگی گویایی و سخنوری و شجاعت و دلاوری بینظیر او و هم شرم و حیا و دادگری و پاکدامنی و راستگویی و نیکویی گفتار و خصایل دیگرش را کتابهای سیره بیان نموده اند، فقط من اینجا قصد دارم برخی از سیرت و زندگانی حیاتبخش و روحانگیز پیامبر را بیان کنم تا مانند ضرب المثلی بیانگر و توضیح مطالب گفته شده باشد.
خلاصه کلام این که آن حضرت به صفاتی بسعالی آراسته بود، پروردگارش او را نیکو و خوب پرورش نمود و او را ادب آموخت.
خداوند متعال در این باره خطاب به آن حضرت فرمود:﴿ وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ ﴾(سورة قلم آیة4).«به راستی تو بر اخلاق بسعظیم و بزرگی هستی» و همین خصلتها بود که مردمان را به او نزدیک گردانید و محبت او را در دلها جای داد، و خوی و طبیعت سرکش قومش را پس از نفرت و بیزاری رام او کرد و آنان را واداشت تا گروه گروه به دین اسلام بگرایند و یارو و دوستدار اسلام شوند، به گونهای که خود و ثروت و هرچه داشتند در راه اسلام فدا کردند.
هرگاه برخی از این صفات پسندیده در انسانی موجود باشد، محبت و تمجید و تقدیر دیگران را نسبت به خود برمیانگیزاند، چه برسد به آن حضرت که به تمام خصلتهای نیک و منشهای عالی و کاملترین آنها آراسته بوده است.
پس بر هر مسلمانی لازم و واجب آید که پیامبر را دوست بدارد، و نیز واجب و لازم است همه کسانی را که پیامبر ایشان را دوست دارد، دوست بدارد. زیرا دوستِ دوست، محبوب و گرامی است.
برچسب : نویسنده : ummahin بازدید : 105